یادداشت های روزانه



دیروز صبح به شدت حالم بد بود بعد از 2هفته درگیری رفتم دکتر

هنوز سرفه و درد قفسه سینه اذیتم میکنه

باسابقه برونشیتی که داشتم میترسم بیماری پیشرفت کرده ورسیده باشه به مرحله آسم!

استاد لطفی دیشب زنگ زد

گفت بایه آموزشگاه زیست فناوری صحبت کرده در ازای آموزش پولی ازم نگیرن به جاش کار کنم براشون

خیلی خوشحال شدم

امروز صبح رفتم بانک خانوم گ.دیدم گفت آقای الف بهت زنگ زده خودمم چندبار زنگ زدم جواب ندادی گفتم گوشیم سوخته!

گفت برمیگردی سرکار گفتم فک کنم برم یه جای دیگه !

حدود10و40دقیقه رسیدم اموزشگاه 

گیج بودم نمیدونستم اینجا چی هست و باکیا طرفم هیشکیو نمیشناختم

بعد جلسه خودمو معرفی کردم

چه آدمای با شخصیتی بودن (:

مثلا یکیشون معاون وزیربود اما بشدت فرد گرم وخاکی.

خلاصه قرارشد هم تو دوره هاشرکت کنم هم هرروز برم کار اموزی از8صبح تا2 بعدازظهر

نمیدونم تهش چی میشه

فقط از خدا میخوام هرچی برام بهترینه بمونه و چیزایی که برام خوب نیستو ازم دور کنه حتی اگه بابت این دور شدنا عذاب بکشم!

 

 


هنوز حرفای ا. تو گوشمه

_خانوم ق.شما خیلی بی احساس وسردی 

بابچه ها سردی و.

من اشک میریختم جلوی اون واون منو متهم میکرد!

_سعی کردم این اخلاقای بچه گونتونو بذارین کنار و.

من بی دفاع تر ازهمیشه.حرف نزده و تهمت!مثل آش نخورده ودهنی که سوخته!

اون روز یادمه ج اومد گفت آقای ا.گفت چرا این زودتر ازهمه میاد!

تو جلسه همون آقای اگفت بابت ساعتای قبل کار حقوقی نمیدیم!

من تو ذهنم روزایو مرور میکنم که همون آقای ا.گفت کارای غرفه باخودته بیا رنگ بزن وانجام بده تاقبل افتتاحیه!

حالا اینجوری باید بشنوم!

حرفاشون هنوز توذهنمه.حالم از همشون بهم میخوره!

از خیر اون 200واندی پولم گذشتم و حرامشان باد!

با خودم میگم من وقتی گفتم اگه اونا 1درصد براشون مهم باشه پیگیر میشن!گوشی خاموشه خب زنگ بزنن خونه!

حالم از خودم بهم میخوره

از نیش وکنایه وسرکوفتای خاله وخانواده!

یعنی میشه یه روزی حالم بهتر بشه.

با مامان بحث کردم

همه چی براش مهم بوده جز من!فکرمیکنه وظیفه پدر ومادر فقط سیرکردن شکمه بچه اس!

گند زدن به بچگیم حالا دارن گند میزنن به جوونیم!

خداهم فقط نگاه میکنه :/


به کمکتون احتیاج دارم برای کرسی آزاد اندیشی دانشگاه.

موضوع بحث:مخالفت با حجاب اجباری

 

دلایل و مضرات و فواید حجاب اجباری و

 

نظراتونو بنویسید لطفا

 

.

.

.

من به شخصه حجاب دوست دارم البته چادر نه! یه حجاب خوب به دور از جلوه نمایی!

اما مخالف حجاب اجباریم ودلایل زیادی دارم که میذارم بعدا میگم

 

شنبه هفته آینده نتیجه بحثو مینویسم.

 

پیشاپیش از همکاری شما ممنونمwink


یه سوال

بین گوشیj5pro و a20s کدومشو انتخاب می کنید؟!

 

حس میکنمa20sصفحه نمایشش یکم بی کیفیت تره ازj5هست

حتی دوربین سلفی j5بالاتره

a20s سه تا دوربین داره اما بالاترین کیفیتش اندازه همون دوربین تکj5هست

 

من a20sدوست دارم چون صفحه نمایشش بزرگتره اما خب دوربین سلفیش بی کیفیت تره و همینطور بنظرم صفحه نمایشش بی کیفیته

 

 

شما کدومو انتخاب میکنید؟!

اگر این مدلارو دارین کدومش بهتر بوده براتون؟!


حرف برای گفتن زیاده

خییییییلی زیاد اما دیگه به این نتیجه رسیدم وقتی برای طرف مقابلم اهمیتی ندارم چرا مدام یه حرفیوبزنم

وقتی طرف اینقدر از خود متشکر هست ک دائم از خودش تعریف وتمجید میکنه ویه لحظه پیش خودش نمیگه شاید من اشتباه کردم چرا خودمو زجر بدم

ولی میدونی آدم اونجایی قلبش به در میاد که طرف ادعا داره

برای خودش هرجور دلش بخواد قضاوت میکنه 

اما بازم دلم خوشه یه خدایی هست❤


ساعت ۸ونیم زنگ زدم دانشگاه گفتم آقا ثبت نام من انجام نشده چیکارکنم وصل کرده یه خط دیگ بعد گفته چنددقیقه دیگ تماس بگیر دوباره زدم‌ میگ بیا دانشگاه پردیسان.رفتم کافینت سایت باز بودم انجام دادم رفتم دانشگاه میگ اینجا نباید بیای باید بری شاه سیدعلی :|

بعد یه سایت رسیدم شاه سیدعلی کلی صبرکردم تا ۱ونیم خانومه درحالی که لقمه میذاره دهنش وچشماشو میبنده وقورت میده میگ تایید تحصیلی نداری

بایه دختره کوبیدیم رفتیم پیشخوان سیستم قطع بوده 

خلاصه افتاد برا فردا

استادخوش سخنم سرکلاس بود 

این دانشگاهم داغونه حس میکردم رفتم یه دبیرستان

خیلی مسخرس قسمت ورود وخروج پسراودخترا کلا دوتا ساختمان جداست اما 

کلاسا مختلطه :|

درکل از دانشگاه جدیدم راضی هستم :)

کاش همین ترم معدلم بالابشه تخفیف شهریه بگیرم.

خدایا کمکم کن❤


تا دوران راهنمایی نمره19.75حکم نمره0داشت برام

زار زار گریه میکردم.یه کتابو10دور میخوندم شب وروزم درس بود واقعا عاشق درس بودم

همین که وارد دبیرستان شدم ودوستای جدید پیدا کردم گنم به همه چی

درس برام بی اهمیت بود

دورهم جمع میشدیم با مزاحم تلفنیای دوستامون حرف میزدیم :/

فقط حرفای معمولی بود سلام خوبی کجایی واین چیزای عادی اما واقعا خب که چی!؟

چرا گند زدم اینجوری :(

اصلا نمیفهمم کدوم گناهو کردم که اینجوری زیر وروشدم 

منی که عاشق ریاضی بودم تو دبیرستان وحتی دانشگاه ریاضیو افتادم

چرانمیشه مثل سابق بشم

اون دوستا که دیگ نیستن چرا نمیخونم چرا تنبلی میکنم چرا اینقدر میخوابم

خسسسسسسسسسسسسسسسسستم هزاربار خواستم ونشد 

مشهد زار زار گریه کردم والتماسش کردم که این وضعیت تموم بشه اما هنوزم تغییری نکردم :(

 

دلم تنگ شده برا اون درسخوندنا :(


میگفت قوی اگه بشکنه دیگه نمیشه شکسته هاشو جمع کرد

یامریض میشه

یادیوونه میشه

یا خودشو از بین میبره.

 

پ ن:من همشو امتحان کردم ،راستم میگفت دیگ نمیشد چسبوند

اما میشد دوباره از نو ساخته شد با تکه های جدید

میخوام از نو ساخته بشم

 

پ ن۲:خدایا کمکم کن❤


من تقریبا از ۱۵.۱۶سالگی وبلاگ داشتم

اولین وبلاگم سایت لوکس بلاگ بود بعد پرشین وبلاگفا وحالا بلاگ

اون موقع کلا فرق داشتم افکارمحدود و متن هایی که کپی شده بود دائم درگیرقالب وبلاگ وحباب و کد موس و.بودم.

اما اینجا فرق داره!

اینجا فقط وفقط برای تخلیه روانیه منه!

تقریبا هرچیو اینجا مینویسم حتی خصوصی ترینا

اینجا تنها جایه که میتونم واقعا خودم باشم و بدون هیچ ترسی بنویسم از زندگیم و مشکلاتم

ممنونم از تعداد محدودی که میان واینجا نظر میذارن وباهام حرف میزنن

همونجور ک بارها گفتم هیچ دوستی ندارم این وبلاگ برام بهترین جای دنیاست  

یه بره کوچولو دارم که مریض شده خیلی بی حاله لطفا براش دعا کنید


دانشگاه که فعلا تعطیله

از فرط بیکاری تو کانالای دانشگاه میگشتم تا رسیدم به لینک کانال کراش دانشگاه !

همینجوری پیامارو میخوندم ؛تا رسیدم به این پیام:

سلام من رو خانمی که تو دانشگاه 15 خرداد هستن شنبه ساعت 2:30 تو کلاس 204 بودن مانتو مشکی بلند پوشیده بودن شلوار لی آبی و کتونیشون طوسی بود و کیفشون قرمز  گل گلی بود کراش دارم خیلی خوبی تو دختر
#مهندس پزشکیشون

 

 

اینا مشخصات منه

من عاشق اون دقتشم.درکل تا قبل از دیدن پیامای این کانال اصلا فکرشم نمیکردم پسرا اینقدر به جزئیات ورنگ توجه کنن :/

حالا اینا هیچی این کراش بازی واقعا مسخره اس اغلبم دخترا پیام دادن که از پسری با فلان مشخصات خوشم میاد یعنی تعداد دخترا بیشتره!

نمیدونم چی باید گفت اما اصلا خوشم نیومد:/

پ ن:آقای مهندس پزشکیشونم بهتره اگه از من خوشش میاد خودش بیاد مستقیم بگه وبعد جوابشو بگیره نه اینجوری انگار بقالیه:|

کی بزرگ میشن این پسرا!!!

 

پ ن:هنوز درخانه حبس هستیم بخاطر کرونا!

رای هم ندادم بخاطر عقایدم :)


اینجا قم

اولین شهر کشور که اعلام وجود بیمار کرونا داشتن

دانشجوهای پزشکی وپرستاری هم بین دانشگاه وبیمارستان در رفت وآمدن

مسیر تردد هرروز من بازار ودانشگاه وچند قدمی بیمارستانایی که حالا تخلیه شدن بخاطر بیمارای کرونا :/

خلاصه اینکه من سرما خوردم وشدیدا گلو درد داشتم و دیروزصبح رفتم داروخانه همون بیمارستان اصلی ک مرکز کرونا هست :|

کلا با تاکسی واتوبوس میرم ومیام

من نگرانم که کرونا بگیرم واین بیماریو به خانوادم انتقال بدم

آخه چرا قم!؟

چرا اینا جدی نمیگیرن؟!چرا اعلام قرنطینه نکردن؟!چرا جون مردم اینقدر براشون بی اهمیته!؟

یکم نگاه کنید چین سریع اولین شهری ک کرونا گرفتن وتخلیه کردن  اما اینجا هیچ اهمیتی نمیدن 


ما محکومیم به امید،به زنده موندن .

وقتی زنده هستم چاره ای ندارم جز دوباره شروع کردن دوباره ساختن

باید باز تکه تکه خودشکستمو جمع کنم با امیدبه آینده ای که معلوم نیست چی میشه با زور و به اجبار بچسبونم؛حتی بهتر از قبل باید باشه،محکم تر

دلم میخواد بلند داد بزنم من تنهایمو دوست دارم

لطفا خرابش نکنید

لطفا همین یدونه داراییمو ازم نگیرید

لطفاااااا

 


نفسم به زور بالا میاد

بغض داره خفم میکنه

حالم از خودم از اعتمادای بیجام بهم میخوره

حس میکنم دیگه هیچ قلبی دیگه تو وجودم نمیزنه 

کاش نفر بعدی فوت میکنه من باشم

 

لطفا کامنت نصیحت نذارید آشفته تر از اونم که توضیح بدم یا نصیحت بخونم


دیگه تصمیم به نوشتن ندارم

فهمیدم خیلی حرف هاروهم نمیشه نوشت

حتی بانوشتن هم چیزی درست نمیشه

فقط باید سکوت کرد

نمیدونم دنیای من کی وچه روزی تموم میشه.فقط خیلی خستم.من تحمل ندارم.

ممنون از نظرات

خدانگهدارتا روزهای خوبی که دیگه امیدی به آمدنش هم نیست.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Arshizal|آرشیازال آموزش نویسندگی خلاق معرفی وب سایت ویکی چجور Danielle وبلاگ آموزش مجازی هنرستان فردوسی بازرگانی اسلامی وب صدا